جدول جو
جدول جو

معنی هم میدان - جستجوی لغت در جدول جو

هم میدان(هََ مَ / مِ)
هم نبرد یا همزور:
دو هم میدان به هم بهتر گرایند
دو بلبل بر گلی خوشتر سرایند.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عمق میدان
تصویر عمق میدان
عمق میدان (Depth of Field یا DOF) یکی از مفاهیم کلیدی در عکاسی و فیلم برداری است که به محدوده ای از فاصله ها در یک تصویر اشاره دارد که در آن همه چیز به طور قابل قبول شارپ و واضح است. عمق میدان به میزان تار یا واضح بودن پس زمینه و پیش زمینه در یک تصویر بستگی دارد. در ادامه به توضیح جزئیات بیشتر این مفهوم می پردازم:
تعریف عمق میدان
عمق میدان به محدوده ای از تصویر اشاره دارد که در آن همه چیز به طور قابل قبول شارپ است. این محدوده می تواند وسیع (عمق میدان زیاد) یا محدود (عمق میدان کم) باشد.
عوامل مؤثر بر عمق میدان
1. دیافراگم (Aperture):
- اندازه دیافراگم تأثیر زیادی بر عمق میدان دارد. دیافراگم باز (عدد f کوچک) عمق میدان کمتری ایجاد می کند، در حالی که دیافراگم بسته (عدد f بزرگ) عمق میدان بیشتری به وجود می آورد.
2. فاصله کانونی لنز (Focal Length):
- لنزهای با فاصله کانونی بلند (تله فوتو) عمق میدان کمتری دارند، در حالی که لنزهای با فاصله کانونی کوتاه (واید انگل) عمق میدان بیشتری ایجاد می کنند.
3. فاصله تا سوژه:
- فاصله بین دوربین و سوژه نیز بر عمق میدان تأثیر می گذارد. هر چه دوربین به سوژه نزدیک تر باشد، عمق میدان کمتر خواهد بود و بالعکس.
4. اندازه سنسور:
- اندازه سنسور دوربین نیز بر عمق میدان تأثیر می گذارد. دوربین های با سنسور بزرگتر عمق میدان کمتری نسبت به دوربین های با سنسور کوچکتر دارند.
کاربردهای عمق میدان
1. عمق میدان کم:
- برای پرتره ها و عکس هایی که نیاز به تمرکز بر روی سوژه و جدا کردن آن از پس زمینه دارند، از عمق میدان کم استفاده می شود. این تکنیک به ایجاد یک بوکه (bokeh) زیبا در پس زمینه کمک می کند.
2. عمق میدان زیاد:
- برای عکس های منظره و معماری که در آن نیاز است تمام جزئیات از پیش زمینه تا پس زمینه واضح باشد، از عمق میدان زیاد استفاده می شود.
مثال ها و تکنیک ها
1. پرتره:
- برای عکاسی پرتره، معمولاً از دیافراگم باز (مثلاً f/2.8 یا f/1.8) استفاده می شود تا سوژه به خوبی از پس زمینه جدا شود.
2. منظره:
- در عکاسی منظره، از دیافراگم بسته (مثلاً f/16 یا f/22) استفاده می شود تا تمام صحنه از پیش زمینه تا پس زمینه در فوکوس باشد.
3. ماکرو:
- در عکاسی ماکرو، به دلیل فاصله بسیار نزدیک به سوژه، معمولاً عمق میدان بسیار کم است، حتی با دیافراگم های بسته.
تنظیم عمق میدان
- تنظیم دیافراگم:
- با تغییر دیافراگم، می توانید عمق میدان را کنترل کنید. دیافراگم باز عمق میدان کم و دیافراگم بسته عمق میدان زیاد ایجاد می کند.
- انتخاب لنز مناسب:
- استفاده از لنزهای واید برای عمق میدان زیاد و لنزهای تله فوتو برای عمق میدان کم مناسب است.
- تنظیم فاصله تا سوژه:
- با تغییر فاصله دوربین تا سوژه، می توانید عمق میدان را کنترل کنید. نزدیک تر شدن به سوژه عمق میدان را کاهش می دهد و دورتر شدن از سوژه عمق میدان را افزایش می دهد.
نتیجه گیری
عمق میدان یکی از مفاهیم اساسی در عکاسی و فیلم برداری است که با کنترل آن می توان تأثیرات بصری و هنری مختلفی در تصاویر ایجاد کرد. با فهم و استفاده صحیح از عمق میدان، می توانید تصاویر جذاب تر و حرفه ای تری خلق کنید.
میزان وضوح تصویر در فواصل مختلف از دوربین. اگر اجزای تصویری از جلو تا عقب از وضوح بیشتری برخوردار باشند، تصویر دارای عمق میدان بیشتر است. برای دستیابی به عمق میدان وسیع، استفاده از عدسیهایی با زاویه باز توصیه می شود. این عدسی ها، فاصله کانونی کم و درجه F کمی دارند و در عوض طول مدت نوردهی آنها زیاد است. برای دستیابی به عمق میدان وسیع، نورپردازی در عمق و وجود فاصله ای نسبتا زیاد میان سطح اصلی کانونی و دوربین نیز لازم است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از هم پیمان
تصویر هم پیمان
هم عهد، کسی که با دیگری عهد و پیمان بسته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم میهن
تصویر هم میهن
دو یا چند تن که اهل یک کشور باشند، هم وطن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ دَ)
هم سن. همسال. (یادداشت مؤلف) :
نه شان ز دزدان ترس و نه از مصادره بیم
نه خشک ریش ز همسایه و ز هم دندان.
فرخی.
، باجناغ. همریش. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ پَ / پِ)
هم عهد. هم قسم. هم سوگند. دو تن که با یکدیگر بر سر کاری پیمان بندند و متفق شوند
لغت نامه دهخدا
(هََ چَ)
هم چند. برابر. مساوی. به اندازه. (یادداشت مؤلف) : به کشتن مسیلمه فریفته نشوی که دو همچندان اندر حصار مرد است. (تاریخ بلعمی). خلافت وی همچندان بود که پادشاهی شیرویه، یعنی شش ماه. (تاریخ بلعمی). دو تن کشته شده بودند و همچندان اسیر بودند. (تاریخ بلعمی). و رجوع به همچند شود
لغت نامه دهخدا
(هََ مَ /مِ)
کنایه از هفت آسمان است:
کمندش در شتاب آهنگ بیشی
فلک را هفت میدان داده پیشی.
نظامی.
به یک صفرا که بر خورشید رانده
فلک راهفت میدان بازمانده.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج که در 40 هزارگزی جنوب خاوری پاوه و 2 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 138 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، توتون، توت، لبنیات و گردو. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(پَ مَ / مِ)
میدانی فراخ و با وسعت. متسع
لغت نامه دهخدا
(هََ هََ)
هم وطن. همخاک. دو تن که از یک کشور باشند. ج، هم میهنان
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم پیمان
تصویر هم پیمان
کسی که بادیگری عهدی بسته هم عهد
فرهنگ لغت هوشیار
همان اندازه: قصاص کنند مر برنده دست خویش را بکشتن و جراحت کننده خویش را بجراحت کردن همچندان... . تا بدین قیاس بتن آدمی همچندان که گرمی بود همچندان سردی بود و همچندانک تری بود همچندان خشکی بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم میدانی
تصویر کم میدانی
دارای حوزه و وسعت اندک بودن: (نمکین شد لب شیرین تو از چسپانی پر بهاتر شود این لعل ز کم میدانی) 0 (اسماعیل ایما)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم میهن
تصویر هم میهن
دو یا چند تن که دارای یک میهن باشند (نسبت بهم) هم وطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم پیمان
تصویر هم پیمان
((~. پَ یا پِ))
کسی که با دیگری عهدی بسته، هم عهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم دندان
تصویر هم دندان
((~. دَ))
هم نبرد، حریف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم میهن
تصویر هم میهن
هم وطن
فرهنگ واژه فارسی سره
موتلف، متحد، متفق، هم عهد
فرهنگ واژه مترادف متضاد